سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
دیروز یکی از بهترین روز های من بود !!!
چون بعد 3 ماه فوتبال بازی کردم ... هر وقت فوتبال بازی میکنم تمام غم ها از تن من بیرون میره ...
روزه داشتم و قبل اذان فوتبال بازی کردم !!!
تمام بدنم از تشنگی التماس میکرد. انقدر تشنم بود که راه نمیتونستم برم ...
ولی میدویدم !!! کلا فوتبال عالیه ...
سر درد داشتم شبش ولی سر دردش شیرین بود !!!
با اون حال خوب امروز رفتم که نمره هامو ببینم ...
میون 5 تا نمره بیست و یه نمره 19.5 یه نمره 10 خودنمایی میکرد !!!
10 !!!
چه درسی ؟ تفسیر موضوعی قرآن !!!
خدایا من این درسو مطمئن بودم بالای 18 میشم !!!
چی شده !!! یه لحظه قلبم وایساد !!!
من که پایینترین نمره ام 16 بود اونم درس انقلاب اسلامی و ریشه ها بود !!!
کلا دروس عمومی تنفر آور هستن !!! اه ...
یه فکری کردم که واقعا چرا انقدر پایین شدم ؟؟؟
فکر کردم دیدم این امتحان همش تستی بود و من احمق به کل کلاس تمام تست هارو گفته بودم !!!
استادم رحم نکرده و به همه 10 داده ...
یه لحظه خسته شدم !!! دوسال تلاشم بخاطر یه اشتباه احمقانه ای که هیچ سودی نداشت سوخت !!!
انقدر حرسم گرفته ... نه از استاد !!! نه از بقیه !!!
از خود احمقم که یکم شعور ندارم !!! ترمی که میتونستم راحت معدل بیست بشم !!!
یه تراژدی وحشتناک شد ...
چی بگم !!!
من به این مرتضی احمق چی بگم ؟؟؟
تمام خستگی دوسال یهو سرم ریخت ...
ولی بیخیال ...
چیزی که نمیشه تغییرش داد رو چیکار کنم ؟؟؟
بعضی تجربه ها سنگین تموم میشه ...
البته چند سال پیش هم همینجور بدجور ضرر کردم !!!
ولی آدم بشو نیستم ...
تنها جمله ای که توی ذهنم هست اینه که میگه :
به جهنم ...
باید واسه ارشد این احمقیت رو جبران کنم.
موفقیتتون ادامه دار ...
طاعات و عبادتتون مقبول درگاه حق تعالی ...
یا مهدی ( عج ) ...
طبقه بندی: خاطره نویسی، تفاوت، اعتراف،
برچسب ها: تقلب، تفسیر موضوعی قرآن، امتحان پایان ترم، معدل بیست، نمره 10، امتحان تستی، احمقیت من،
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
دیروز یکی از بهترین روز های من بود !!!
چون بعد 3 ماه فوتبال بازی کردم ... هر وقت فوتبال بازی میکنم تمام غم ها از تن من بیرون میره ...
روزه داشتم و قبل اذان فوتبال بازی کردم !!!
تمام بدنم از تشنگی التماس میکرد. انقدر تشنم بود که راه نمیتونستم برم ...
ولی میدویدم !!! کلا فوتبال عالیه ...
سر درد داشتم شبش ولی سر دردش شیرین بود !!!
با اون حال خوب امروز رفتم که نمره هامو ببینم ...
میون 5 تا نمره بیست و یه نمره 19.5 یه نمره 10 خودنمایی میکرد !!!
10 !!!
چه درسی ؟ تفسیر موضوعی قرآن !!!
خدایا من این درسو مطمئن بودم بالای 18 میشم !!!
چی شده !!! یه لحظه قلبم وایساد !!!
من که پایینترین نمره ام 16 بود اونم درس انقلاب اسلامی و ریشه ها بود !!!
کلا دروس عمومی تنفر آور هستن !!! اه ...
یه فکری کردم که واقعا چرا انقدر پایین شدم ؟؟؟
فکر کردم دیدم این امتحان همش تستی بود و من احمق به کل کلاس تمام تست هارو گفته بودم !!!
استادم رحم نکرده و به همه 10 داده ...
یه لحظه خسته شدم !!! دوسال تلاشم بخاطر یه اشتباه احمقانه ای که هیچ سودی نداشت سوخت !!!
انقدر حرسم گرفته ... نه از استاد !!! نه از بقیه !!!
از خود احمقم که یکم شعور ندارم !!! ترمی که میتونستم راحت معدل بیست بشم !!!
یه تراژدی وحشتناک شد ...
چی بگم !!!
من به این مرتضی احمق چی بگم ؟؟؟
تمام خستگی دوسال یهو سرم ریخت ...
ولی بیخیال ...
چیزی که نمیشه تغییرش داد رو چیکار کنم ؟؟؟
بعضی تجربه ها سنگین تموم میشه ...
البته چند سال پیش هم همینجور بدجور ضرر کردم !!!
ولی آدم بشو نیستم ...
تنها جمله ای که توی ذهنم هست اینه که میگه :
به جهنم ...
باید واسه ارشد این احمقیت رو جبران کنم.
موفقیتتون ادامه دار ...
طاعات و عبادتتون مقبول درگاه حق تعالی ...
یا مهدی ( عج ) ...
طبقه بندی: خاطره نویسی، تفاوت، اعتراف،
برچسب ها: تقلب، تفسیر موضوعی قرآن، امتحان پایان ترم، معدل بیست، نمره 10، امتحان تستی، احمقیت من،